یکی از تکنیکهای مهم فکری تکنیک تجار ب مرجع است که من در کتاب قوز فکری اورده ام. انجا در یک فصل در باره قوانین صحبت کرده ام
یک قانونی که این ادم دارد وبسیار جالب این است شکستن تمام قوانین تجارت است. به شما توصیه میکنم فصل قوانین کتاب قوز فکری را بخوانید .
ام والتون
یکی از آموزشهایی که من میدهم کمک به افراد برای برداشتن سقفهای ذهنی آنهاست. و این کار از طریق تغییر نگرش میسر است. نتیجه تغییر ذهن شما این هست که از مرزهای قبلی خارج می شوید. به داستان زیر درباره جک ولش دقت کنید. او چگونه مرزها را می شکند
بیزنس پاندیت: موفقیت
و ثروت، به ندرت با پیروی از قواعد مرسوم و خطر نكردن به دست میآید.
برعكس، بزرگترین موفقیتها نصیب كسانی شده است كه حاضر بودند بیرون از
مرزبندیها حركت كنند و شیوههای اجرای بازی را تغییر دهند. در اینجا بیست
نفر از نوآوران كسبوكار از گذشته و حال معرفی میشوند كه داستانهای
زندگیشان از جهات بسیاری متفاوت است، اما همگی به یك حقیقت واحد اشاره
دارند «اینكه ابتكار عمل، خلاقیت و جسارت، بسیار مهمتر از پیروی از قواعد
هستند» (اگر چه احتمال دارد هر از گاهی خود را در مسیر خلاف قانون بیابید
1) جك ولش
داستان دو گدا
دو گدا تو یه خیابون شهر رم کنار هم نشسته بودن. یکیشون یه صلیب گذاشته بود جلوش،اون یکی یه ستاره داوود.. مردم زیادی که از اونجا رد میشدن به هر دو نگاه میکردن ولی فقط تو کلاه اونی که پشت صلیب نشسته بود پول مینداختن.
یه کشیش که از اونجا رد میشد مدتی ایستاد و دید که مردم فقط به گدایی که پشت صلیبه پول میدن و هیچ کس به گدای پشت ستاره داوود چیزی نمیده. رفت جلو و گفت: ....
رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا یه کشور کاتولیکه، تازه مرکز مذهب کاتولیک هم هست.
پس مردم به تو که ستاره داوود گذاشتی جلوت پول نمیدن، به خصوص که درست نشستی بغل دست یه گدای دیگه که صلیب داره جلوش. در واقع از روی لجبازی هم که باشه مردم به اون یکی پول میدن نه به تو.
گدای پشت ستاره داوود بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای پشت صلیب و گفت: هی "موشه" نگاه کن کی اومده به برادران "گلدشتین*" بازاریابی یاد بده؟
* گلدشتین یه اسم فامیل معروف یهودیه
تغییر ناگهانی داستان نگرش ذهن شما را یکباره عوض می کند و ذهن شما را در جهت جدیدی به حرکت در می اورد و این کاری است که به راحتی طنز انجام میدهد.
تغییر تفکر و نگرش یکی از مهمترین مباحث اموزش تفکر است گاهی اوقات بایستی فکر را تغییر داد و گاهی اوقات بایستی نگرشها را تغییر داد . مباحث زیر به شما کمک میکند بتوانید آنهار ا تغییر دهید.
10
راه برای تغییر طرز تفکر و دگرگون کردن زندگی
نگرش ما به زندگی یعنی
همه چیز! چند روز پیش تبلیغی درمورد افسردگی در تلویزیون دیدم که افراد را به
"تغییر طرز تفکر" تشویق می کرد. واقعاً آفرین به همچنین تبلیغاتی که
هوشیاری ایجاد میکند. برای دست یافتن به قانون جاذبه در زندگی—یعنی جذب کردن بیشتر
چیزهایی که در زندگی می خواهیم به سمت خود، و تبدیل منفی ها به مثبت—باید طرز
تفکرمان را تغییر دهید و یک نگرش جدید به زندگی پیدا کنیم.
سالها پیش مربی اخلاقم
درمورد تغییر دیدگاه به روشی بسیار ساده صحبت می کرد. از طریق تصاویر و احساسات.
او به من نشان داد که چطور حرکت دادن یک پا به سمت راست یا چپ یا جلو و عقب،
دیدگاه شما را نسبت به صحنه ای که مقابلتان قرار دارد تغییر می دهد. وقتی از زاویه
ای متفاوت به دنیا و آدم ها درون آن نگاه می کنید، آن را متفاوت خواهید دید و
متفاوت درمورد آن فکر خواهید کرد. تغییر دیدگاه، تغییر زاویه دیدی که با آن به
خودتان و دنیایتان نگاه می کنید، در چیزهایی که می بینید و واکنشی که به آنها می
دهید، تاثیر می گذارد.
من خیلی از
مراجعینم را در این چند سال به تغییر طرز تفکر و دیدگاهشان تشویق کرده ام و خیلی
از آنها موفق شدند با این روش به چیزهایی که در زندگی می خواستند برسند. به همین خاطر تصمیم گرفتم این 10 نکته
برای تغییر رویکرد به زندگی را به چاپ برسانم.
1. یک مسیر جدید انتخاب
کنید. به دنبال یک راه جدید برای رسیدن به مقصدتان باشید. برای رفتن سر کار چه
پیاده از پارک رد می شوید یا با اتوبوس می روید، سعی کنید یک مسیر جدید برای خود
انتخاب کنید که به شما ایده ها و بینش تازه ای نسبت به محیطتان بدهد.
2. نقش دیگران را بازی
کنید. برای لحظه ای هم که شده افکار و نظرات خود را کنار بگذارید و با چشمان یک
نفر دیگر به یک موقعیت یکسان نگاه کنید. سعی کنید همان چیزی که آنها می بینند و حس
می کنند را ببینید و حس کنید. مهم نیست که در حال دعوا کردن، نگاه کردن به یک مشکل
یا سوال باشید، از دیدگاه یک فرد دیگر مطمئناً به درک بیشتری دست خواهید یافت.
3. افکار و قضاوت های
غیردوستانه و باورهای محدود کننده خود را بشناسید—"من خیلی چاقم"،
"من نمی تونم..."، "اون خیلی خوشگله و من اصلاً به نظرش
نمیام"، "اون دمدمی مزاجه"، و ...—این الگوهای فکری منفی را تغییر
داده و به مثبت تبدیل کنید: "من هر روز و هر روز خوشگلتر میشم."،
"من می تونم...خواستن توانستن است"، "اون خیلی دوست داشتنی است،
دلم می خواد باهاش آشنا بشم"، "آدم جالبی به نظر می رسه" و ...
شگفت انگیز است که چطور تغییر افکار منفی به مثبت باعث می شود مثبت های بیشتری را
در زندگی به سمت خود جذب کنید.
4. چیزهای کهنه را از بین
ببرید. با یک خانه تکانی درست و حسابی منزل، جا برای انرژی و ایده های جدید باز
کنید. خانه تکانی فضاهای فیزیکی به ما کمک می کند خانه تکانی فکر و دلمان را هم
شروع کنیم. درست همانطور که گاهی خودمان را زیر اشیاء کهنه و قدیمی که دیگر هیچ
نیازی به آنها نداریم دفن می کنیم، ممکن است روحمان را هم زیر افکار و احساسات
کهنه و به درد نخور دفن کنیم.
5. برنامه روزانه زندگیتان
را تغییر دهید. اولویت هایتان را ارزیابی کنید، ببینید چه چیزهای بیشترین اهمیت را
در زندگیتان دارند، و بعد برنامه روزانه تان را برای تمرکز بیشتر روی اولویت
هایتان تغییر دهید. مثلاً یکی از مراجعین من که خانمی مطلقه و صاحب سه فرزند است
که برای نگهداری از آنها مجبور است سخت کار کند. او مادری بسیار دوست داشتنی
با مهارت ها عالی و یک شغل بسیار خوب است که می تواند آنرا به راحتی در منزل انجام
دهد. اما بعضی وقت ها من متعجب میشوم که چطور خود را درگیر کارهایی می کند که نه
به پول در آوردن کمک میکند و نه هیچ ارتباطی به مراقبت او ازفرزندانش دارد. این زن
اگر اولویت های زندگی خود را ارزیابی کند و برنامه روزانهاش را برطبق مسائل مهم
زندگی اش—خانواده و درآمد کاری—قرار دهد، مطمئناً خیلی بیشتر می تواند در جهت
اهدافش پیش رود. دانستن اولویت های زندگیتان به شما کمک می کند طرز تفکرتان نسبت
به استفاده از منابعتان، مثل زمان، تغییر کند.
6. به زبانتان دقت کنید.
کلماتی که استفاده می کنید، نحوه بیان افکار و احساساتتان را تغییر دهید و آنوقت
خواهید دید که انرژی پیرامونتان تغییر می کند. اگر من از یک جمله منفی مثل
"تو نمیتونی اینکار را انجام بدی چو خطر داره" استفاده کنم، این احتمال
وجود دارد که فرد با من لج کرده و برای ثابت کردن بی خطر بودن آن کار به من، به
انجام آن مبادرت ورزد. اما اگر به جای آن جمله از جمله "چطوری می خواهی خطرات
اینکار را از بین ببری چون یک کم خطرناک به نظر میاد" استفاده کنم، فرد
خیلی بیشتر در مورد آن فکر خواهد کرد و بیفکرانه آن را انجام نمی دهد. زبان ابزار
بسیار نیرومندی در تغییر نحوه فکر کردن ما و همچنین واکنش دیگران به ماست.
7. انتخاب کنید که شاد
باشید. خودتان منبع شادی خودتان باشید و از دیگرن انتظار نداشته باشید که
خوشحالتان کنند. افراد شاد و خوشبخت افراد شاد و موقعیت های شاد بیشتری را به سمت
خود جذب می کنند. برای اینکه هر لحظه در زندگی شاد باشید باید به چیزهای مثبت و
خوب زندگی و کارتان تمرکز کنید و منفی های آن را کنار بگذارید. برای بو کردن گلها
وقت بگذارید و اجازه ندهید که ناامیدیها در شما رخنه کند و انرژی شما را از بین
ببرد.
8. مرتب دعا و مناجات
کنید. با عبادت و مناجات از خدای خود تشکر و قدردانی کنید و خواسته های خود را از
او طلب کنید. با تعمق به افکار و ایده های جدید دست پیدا کنید. عبادت و اندیشه
کردن از مهمترین مسائل زندگی هستند چون ما را به خدا و به روحمان پیوند می دهند. و
از طریق این ارتباطات می توانید به افکار بازتر و تازه تر دست پیدا کنیم.
9. ساده کنید. به دنبال
واضح و ساده کردن همه چیز باشید. یکی از مراجعین خیلی باهوش من مرتب در حالت آشفته
به من زنگ می زند و میگوید که نمی داند برای فلان مسئله سخت و پیچیده ای که در
زندگی اش افتاده چطور تصمیم بگیرد و چه بکند. اولین کاری که از او می خواهم بکند
این است که اول ببیند کدامیک از مسائل واقعاً به این قضیه مربوط است، و بعد همه
چیز را خیلی "ساده" برای من توضیح دهد. طی چند دقیقه خودش می بیند که
خیلی چیزها که به نظرش به این قضیه مربوط بود اصلاً هیچ ارتباطی ندارد و کاملاً بی
ربط است و می تواند راحت آنها را حذف کند. آنوقت است که می تواند خیلی راحت تر
تصمیم بگیرد. ساده کردن، چه در طریقه زندگی کردنمان باشد چه در نحوه آنالیز کردن
یک مشکل، دیدگاه ما را تغییر می دهد و همه چیز را روشن تر می کند.
10. لبخند بزنید. لبخند زدن
تاثیر فیزیکی بر مغز دارد و البته بر نحوه فکر کردنمان. یک شب که خیلی از یک مشکل
خانودگی که برایم پیش آمده بود نگران و آشفته بودم به روانشناسم زنگ زدم. او چند
دقیقه به حرف های من گوش داد و بعد حرفم را قطع کرد و گفت، "لبخند بزن، لبخند
بزن و لبند بزن، چه الان حس آن را داشته باشی یا نداشته باشی". بعد درمورد
تاثیرات فیزیکی لبخند زدن برایم صحبت کرد و اینکه چطور روحیهر ا تقویت می کند و
هورمون های شادی بخش در بدن تولید می کند و همه اینها دیدگاه ما را درمورد مشکلمان
تغییر می دهد. من امتحانش کردم. درست مثل دیوانه ها همیشه لبخند می زدم، موقع شستم
ظرفها، تایپ کردن پشت کامپیوتر، صحبت کردن با دوستانم، و .... و واقعاً موثر بود.
مشکلات خانوادگی خودشان رفته رفته حل شدند. لبخند زدن موقع حرف زدن پشت تلفن به
فرد آنطرف خط منتقل می شود، لبخند زدن حین کار باعث میشود لذت بیشتری از انجام
آنکار ببرید و همه اینها در دیدگاه شما نسبت بھ خودتان و دنیای اطرافتان تغییر
ایجاد میکند.
برای ایجاد تغیر در
نحوه فکر کردنمان، باید به خودمان و دنیای اطرافمان از یک زاویه دیگر نگاه کنیم و
دیدگاهمان را تغییر دهیم. به جای اینکه در پاسخ به یک سوال همان مسیر قدیمی را
برای رسیدن به نتیجه انتخاب کنید، از یک زاویه جدید به آن سوال نگاه کنید و از یک
راه دیگر به نتیجه برسید. اینها راه های خوبی برای کمک به تغییر دیدگاهتان در زندگی
بود. هر بار که یک راه تازه را برای رسیدن سر کار انتخاب می کنید، به مغزتان هم
آموزش می دهید که یک راه جدید برای حل یک مشکل انتخاب کند. و وقتی فکرتان را تغییر
دادید، دنیایتان تغییر خواهد کرد.
«ما فکر می کنیم که موفق شویم» این جمله مهمی است و باعث رشد در زندگی ما می شود ادینگتون درباره تفکر ان را خود هدایتی نامیده است یک متفکر بایستی ارتباطات خود را گسترش دهد یکی از ابزار آن شنیدن است.
چهار راه حل کلیدی برای گوش کردن واقعی:
تو کلاس داشتم با دوستم پچ پچ میکردم
استاد اومد با خط کش بهم اشاره کرد و گفت:
تهِ این خط کش یه آدم ابله وجود داره…
تا اینجا شما با داستان همراهی میکنید و میدانید منظور استاد چیست ولی تغییر نگرش شاگرد به یکباره جهت ذهنی شمار ا عوض می کند.
منم گفتم: استاد منظورتون کدوم تهشه…!؟
نمیدونم چی شد که اخراجم کرد!!
تغییر رفتار شما با تغییر نگرش سریعتر رخ می دهد. واین کاری است که طنز انجام میدهد.
به علت درخواست بسیاری از کاربران، سازمانها، اتاق فکرها، دانشگاهها و دانشجویان فهرست و بخشی از کتاب قوز فکری برای دانلود قرار داده شده است.
برای دانلود رایگان فهرست و بخشی از کتاب قوز فکری کلیک کنید.
برا ی خرید کتاب از طریق شماره حساب اعلام شده در دکمه های بالای سایت مراجعه پس از واریز شماره شناساه خود را به شماره 100030900 پیامک بزنید یا با شماره 02144092808 تماس حاصل کنید.
این تکنیک چیست و چه می کند؟
بسیاری از ما با افرادی در زندگی روزمره خود مواجهیم که یکباره سرنخ های جدیدی را طرح می کنند که ما به انها بی توجهیم. مثلا فردی می گفت من رفتم بانک کارمند بانک گفت وام نمی خواهی گفت چند درصد هست گفت 22 درصد این مکالمه را این جا تمام نکردم دوباره از او پرسیدم وام با سود کمترهم دارید گفت با رئیس بانک صحبت کن از سوال را پرسیدم کمی غر غر کرد بعد گفت داریم اما شرایط ان فرق داره وهمین طوری سرنخی که باجه دار بانک داد کشیدم و د ر نهایت وام 30 میلیونی با سود هشت درصد گرفتم. این فرایند یعنی کشیدن سرنخ فکری یا یک ایده/ما کتاب می خوانیم که یک سر نخ فکری پیدا کنیم و به ان بچسبیم. فرض کنیم همین تکنیک به شما یک سرنخ می دهد یعنی خودش هم یک سر نخ است و ذهن شما را برای دریافت مطالب جدید اماده میسازد چقدر وقتها یک نفر پیشنهاد یک سرمایه گذاری جدید را بین حرفهایش مطرح کرد و ما سرنخ را نگرفتیم. شما با این تکنیک دنبال سرنخهای فکری بگردید. یادم هست یک نفر یک روز به من گفت بیایم پیامدهای جدید در زندگی خود ایجاد کنیم که یک سرنخ جدید در زندگی من بود ان را کشیدم و در حال حاضر د راین سطح در زندگی هستم. دنبال سرنخهای فکری جدید باشید و بایستی آنها را بکشید.
تفکر مکتوب مهمترین آموزش تفکر در کلاس های درس تفکر است. نوشتن به فکر شما انضباط می دهد. هم در کتاب قوز فکری و هم در کتاب اتاق فکر در 10 گام درباره دفتر موفقیت صحبت شده است دقیقا دفتر موفقیت چنین کاری انجام می دهد. در نامه زیر شما می توانید تاثیر نوشتن در موفقیت را ببینید. خبری رادیدیم که بر اهمیت نوشتن تا کید می کرد که آن رادرزیرآورده ام.
در زندگی روزمره، انسانها با استفاده از ایمیل، پیامک و توییت ها، دیگران را در جریان فعالیتهای روزانهی خود قرار میدهند اما آیا تا به حال دیده یا شنیدهاید که فردی برای خودش نامه بنویسد؟ به احتمال زیاد نه. در این مقاله میخواهیم دربارهی نامهای صحبت کنیم که به خوبی اهمیت نگارش اهداف بر روی کاغذ را به ما اثبات میکند.
نویسندهی این نامه کسی نیست جزء بروس لی، کارشناس هنرهای رزمی و ستارهی هالیوودی که این نامه را در روزهای سختی و مشقت برای خود نوشته است. بروس لی این نامه را در تاریخ نهم ژانویه سال ۱۹۷۰ نوشته و در متن آن به خود قول داده است که به تمام اهدافی که برای خود تعیین کرده دست یابد.
بخشی از متن این نامهی بینظیر به شرح زیر است :
من، بروس لی، اولین ستارهی شرقی در ایالات متحده خواهم بود که بیشترین دستمزد را دریافت میکند. در عوض، هیجانانگیزترین و باکیفیتترین اجرایی که در ظرفیت یک بازیگر است را ارائه میدهم. این فرآیند از سال ۱۹۷۰ شروع میشود، به شهرتی جهانی دست خواهم یافت و تا آخر سال ۱۹۸۰ ثروت من ۱۰ میلیون دلار خواهد بود. طوری زندگی خواهم کرد که لذت ببرم و به هماهنگی درونی و شادی دست یابم.
اما متأسفانه بروس لی در حین دوبلهی فیلم « اژدها وارد میشود » فوت کرد. به گواه این نامه بروس لی تصمیم داشته که در طول ۱۰ سال به تمام اهداف خود دست یابد ولی در کمال تعجب قبل از فوت خود به تمام رؤیاهای خود رسیده بود. وقتی بروس لی نه نیروی هدایتگر خاصی داشت و نه مربی پیش کسوتی که به او انگیزه دهد این نامه را برای خود نوشت تا منبعی از انگیزه و شور و نشاط را برای خود ایجاد کند. این نامهی بروس لی مثالی روشن از توجه به انگیزه درونی برای افرادی ست که هیچ مربی یا نیروی هدایتگر خاصی ندارند. بنده در حین مطالعهی کتاب « اصول موفقیت » از جک کنفیلد با این نامه آشنا شدم و تصمیم گرفتم در قالب یک مقاله شما را نیز با آن آشنا کنم. به راستی بروس لی چه شخصیت بزرگ و توانمندی بوده است. خوب، شما هم وقت بگذارید و برای خود نامهای بنویسید و تمام اهداف و رؤیاهایی را که دوست دارید در زندگی به آنها برسید را در این نامه ذکر کنید. وقتی در مسیر رسیدن به اهداف خود با موانع و سختیهای مختلف روبرو شوید، دیگر هیچ چیز نمیتواند شما را از حرکت به سمت موفقیت و کسب پیروزی منحرف کند زیرا انگیزهی شما درونی ست.
همین حالا نامهی خود را بنویسید، اهداف خود را تعیین کنید و شروع کنید چون همانطور که بروس لی در تصویر این مقاله گفته :
اگر زیاد راجع به چیزی فکر کنید، هیچ وقت انجامش نمیدهید.
تمام استادان موفقیت به صورت پیوسته دربارهی نوشتن اهداف و اهمیت آن صحبت کردهاند و نامهی بروس لی تلنگری برای افرادی ست که به این مطلب اهمیت خاصی نمیدهند و از طرف دیگر دل گرمی خوبی ست برای کسانی که از این روش برای رسیدن به اهداف خود و کسب موفقیت استفاده میکنند.
یکی از تلاشهای من به عنوان مربی تفکر این است که به افراد کمک کنم بتوانند جهت ذهنی خود را عوض کنند. انها دچار مقاومت پنهانی هستند طنز برای انها این کار را ساده می کند. در داستان زیر ببینید چگونه ان ذهن نگرش همسرش که ریس جمهور است تغییر می دهد.
من عاشق طنزم چون نگرشها ی مرا به سادگی تغییر می دهد.
شبی رئیس جمهوری یک کشور به همراه همسرش تصمیم گرفتند که کاری غیرعادی انجام دهند و برای شام به رستورانی که زیاد هم گران قیمت نبود، بروند.
وقتی آنها به رستوران رفتند صاحب رستوران از محافظان رئیس جمهور پرسید که آیا می تواند خصوصی با همسر رئیس جمهور صحبت کند ، آنها اجازه دادند.
همسر رئیس جمهور به طور خصوصی با آن مرد صحبت کرد.
بعد از آن رئیس جمهور از همسرش پرسید که چرا او این همه مشتاق خصوصی صحبت کردن با تو بود؟
همسرش گفت که صاحب رستوران گفته در ایام جوانیش دیوانه وار عاشق او بوده است ... سپس رئیس جمهور گفت و اگر تو با او ازدواج می کردی اکنون صاحب این رستوران بودی.
همسر رئیس جمهور در پاسخ گفت: اگر من با او ازدواج میکردم او الان رئیس جمهور بود.
تو یه پاساژ راه می رفتم که یهو خوردم به یه نفر…
اون افتاد زمین سریع رفتم بلندش کردم و گفتم :
واقعا عذرخواهی میکنم!
تا این جا داستان ذهن شما در یک مسیر به حرکت د رامده است و پیش خودش می گوید چه ادم محترمی چون مغز داخل قالب فکر می کند
وقتی دستشو گرفتم دیدم طرف از این مجسمه های مانکنیه که جلوی مغازه ها میذارن!
خوب مغز شما یکاره جهتش را تغییر میده و میفهمه مسیری که امده سرکار بوده است سریع خودش را اصلاح میکند
اطرافمو که نگاه کردم دیدم یه یارو داره بهم نگاه میکنه و یه لبخند تمسخرآمیز هم رو لباشه!
مغز شما در مسیری جدید حرکت می کندو فکر می کند این مسیر درست است پیش خودش میگوید جواب این یارو بایستی داد
بهش گفتم: خنده داره؟؟؟؟ خب من فکر کردم آدمه!
تا اینجا حرکت مغز شمادر جهت دیگری از منطق به حرکت درامده است و این کار را تایید میکند.
یارو چیزی نگفت خوب که دقت کردم دیدم اونم یه مانکنه …!
جمله اخر یکباره مغز را از مسیری که بوده است بدون هیچ تاملی وارد مسیری میکند که اصلا انتظارش را نداشته است. وبه این دلیل شما می خندید و مغز شما متوجه می شود که از اول سر کار بوده است. کا رمن به عنوان مربی تفکر این هست که بتوانم ذهن شما را در مسیرهایی که فکرش را نمی کنیدبه حرکت در آورم . کسانی که قوز فکری دارند یکی از خصوصیات انها این است که معنای جهت فکر را درک نمی کنند.
این کتاب در شرکت هواپیمایی هما رو نمایی شد . قیمت آن 25 هزارتومان و 690 صفحه است. کتابی برای تفکر کاربردی است.
با واریز مبلغ 35 هزار تومان به شماره حساب زیر و ارسال شماره ی پیگیری به شماره تلفن همراه 09122167104 یا به شماره 100030900پیامک بزنید محصول خود را در هرجای ایران رایگان دریافت کنید .
1- شماره حساب صادرات: 0102314268008
2- شماره کارت صادرات: 6037691727451890 خانم نعمتی
چرا برخی بهتر از دیگران فکر میکنند؟ چرا در شرایط مساوی برخی دادههای بهتری تولید می کنند؟ این سئوال بسیار مهمی است
که مرا واداشت به دنیال آموزش اندیشه بروم.
من علاقه زیادی به اموزش تفکر از طریق داستان دارم و ان را روش مناسبی برای اموزش تفکر میدانم طرح سئوال و پاسخ پزشک ظرافتهایی خاص از نوع تفکر دارد که می تواند باعث شود نگرش جدیدی در ذهن شما شکل بگیرد.
جراح و تعمیرکار
روزی جراحی برای تعمیر اتومبیلش آن را به تعمیرگاهی برد!
تعمیرکار بعد از تعمیر به جراح گفت: من تمام اجزا ماشین را به خوبی می شناسم و موتور و قلب آن را کامل باز می کنم و تعمیر میکنم! در حقیقت من آن را زنده می کنم! حال چطور درآمد سالانه ی من یک صدم شما هم نیست؟!
جراح نگاهی به تعمیرکار انداخت و گفت : اگر می خواهی درآمدت ۱۰۰برابر من شود اینبار سعی کن زمانی که موتور در حال کار است آن را تعمیر کنی!